سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه از دنیا نزد تو آید بستان و از آنچه به تو پشت کند روى بگردان ، و اگر چنین نتوانى بارى جستن را از حد در نگذرانى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :31
کل بازدید :265391
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/2/9
1:33 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
شقایق صحرایی[2]
چقدر تصفیه شدن خوب است. هر آدمی یک « حضرت آدم» است. خاکی سفت و سخت رسوبی چون سفال که از سیل جاری و خروشان و خرمی برانگیز بر زمین می ماند و می بندد و صدها بذر امیدوار شکافتن و هزارها ساقه ی نازک و بی تاب روئیدن و از خاک به خورشید سر زدن را در زیر می گیرد و خفه می کند و می پوساند ... و آنگاه در این خاک رسوبی «روح خدا» و سپس آگاهی بر همه ی نام ها و در نتیجه سجده ی تمامی فرشتگان در پایش و از آن پس داستان بهشت و تنهایی و نیاز به جفت و خلق حوا از خاک آدم و عصیان و هبوط به این زمین و حیرت و طرد و غربت و محکومیت رنج و جنگ و عطش و توبه و ناله ی بازگشت و ضجه ی این گیلگمش در زیر این آسمان غریب و سرد و سنگین که بر روی سینه اش افتاده است و نفس کشیدن را بر او عذاب کرده است و سخت ترین فصل این سریال خود « زندگی »، درام مصیبت بار و تحمل ناپذیر « زندگی کردن»! که آدمی در آن تجزیه می شود و بدان آلوده ...

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
برای دخترم ... عناوین یادداشتها[153]

با یاد دوست 


حرف زیاد دارم برای گفتن و نوشتن اما ... 

اما بزرگترین اشتباه آدمی این است که منتظر باشد ... منتظر رسیدن یک زمان ... منتظر رسیدن یک مکان ... یعنی برای کاری که باید انجام بدهد شرط زمان و مکان بگذارد! 

زمان و مکان حقیقی نیستند! زمان و مکان تنها بهانه اند! بهانه هایی که من بخشی از زندگیم را مشروط به آنها کردم ...

مشروط به آن زمان و مکان موعود تا به سکون برسم و بعد شاید در سکوت آن دست و پای دلم را جمع کنم و دفترچه ی قرمزم را بر روی میز تحریری که سالهاست در راه پله های بالا خاک می خورد به طور ثابت بگسترانم و از زندگی بنویسم ... از زندگی و از آدم ها ... 

آدم ها ... آدم ها ... آدم ها ... 

داد از آدم ها ... هیهات از آدم ها ... 

و چه بگویم از زندگی ... 

که نه می توان بر آن خرده گرفت و نه می توان از آن شکایت کرد و نه می توان بر آن داد و هوار کرد و نه می توان آن را به دادگاهی فراخواند! 

رسم زندگی عجیب است و سنت آن حیرت انگیز ... 

همان فلسفه ی چینی هاست که در اوج شادی نقطه ای غم هست و در اوج غم نقطه ای شادی و امید ...

شکایتی ندارم از روزگار ... نه از روزگار و نه از خدا ...

اما شاید اندکی سرخورده شده باشم!

وقتی برای زندگیت تلاش می کنی، برنامه می ریزی، صبر می کنی تا به زعم خودت زندگیت را با دست خودت ساخته باشی ... برای ساخته شدنش انتظار کشیده باشی تا به قول بزرگترها قدر زندگیت را بدانی ...

البته که لذت دارد ... 

و من اشتباه نکردم ... 

من اشتباه نکردم چون خرد و منطق فرهنگی اجتماعی اقتصادی تایید می کند تمام صبر و دوراندیشیم را ...

اما وقتی آدمی برای زندگیش تلاش می کند و استقامت به خرج می دهد، برای روز موعودش ترین ترین رویاها را در سر می پروراند ...

با این حال راضیم به رضایش ... و شکر به خاطر همه ی محبت ها و همه ی خواستن هایش ...

چه حکمتی هست در این قفل ها و کلیدها خودش می داند و بس ...

اما زندگی جریان دارد ...

و من امیدوارم به روز موعودم ... موعودی که انتظارش را می کشم ...

هرچند آندره ژید می گوید "جز آنچه را که به سویت می آید منتظر نباش" اما من امیدوارم به فضل خدا!

و همین امیدواری است که با همه ی نگرانی ها و التهاب های این روزها نگاهم را از آینده دریغ نمی کنم ...


توکلت علی الله

افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

قل اعوذ برب الناس 

ملک الناس 

اله الناس 

من شر الوسواس الخناس 

الذی یوسوس فی صدور الناس 

من الجنه و الناس 

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

قل اعوذ برب الفلق 

من شر ما خلق 

و من شر غاسق اذا وقب 

و من شر نفاثات فی العقد 

و من شر حاسد اذا حسد 

و 

خدایا موعودی را که چشم به راهم به زیباترین شکل رقم بزن ... آمین یا رب العالمین      

   

 


93/4/24::: 2:52 ع
نظر()