سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق درآویخت ، خون خود بریخت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :51
بازدید دیروز :21
کل بازدید :268212
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/9/5
1:32 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
شقایق صحرایی[2]
چقدر تصفیه شدن خوب است. هر آدمی یک « حضرت آدم» است. خاکی سفت و سخت رسوبی چون سفال که از سیل جاری و خروشان و خرمی برانگیز بر زمین می ماند و می بندد و صدها بذر امیدوار شکافتن و هزارها ساقه ی نازک و بی تاب روئیدن و از خاک به خورشید سر زدن را در زیر می گیرد و خفه می کند و می پوساند ... و آنگاه در این خاک رسوبی «روح خدا» و سپس آگاهی بر همه ی نام ها و در نتیجه سجده ی تمامی فرشتگان در پایش و از آن پس داستان بهشت و تنهایی و نیاز به جفت و خلق حوا از خاک آدم و عصیان و هبوط به این زمین و حیرت و طرد و غربت و محکومیت رنج و جنگ و عطش و توبه و ناله ی بازگشت و ضجه ی این گیلگمش در زیر این آسمان غریب و سرد و سنگین که بر روی سینه اش افتاده است و نفس کشیدن را بر او عذاب کرده است و سخت ترین فصل این سریال خود « زندگی »، درام مصیبت بار و تحمل ناپذیر « زندگی کردن»! که آدمی در آن تجزیه می شود و بدان آلوده ...

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
برای دخترم ... عناوین یادداشتها[153]

با یاد دوست 

 

امروز و امشب اصفهان میزبان هیاتی از دولت هست تا یک سری پروژه ها افتتاح بشه و من از حالا تا نیمه شب مجبورم که پای سیستم باشم و اخبار ارسالی را تایید کنم. دلم می خواد همزمان نوشتنی های عقب افتاده م را هم بنویسم اما این در حالیه که ذهنم از نوشتن و بهتر بگم ترجمه دور ه و باید کاری کنم تا تمرکز ذهنم به صفحه لپ تاپ برگرده! خیلی وقته این کار را نکردم ... خیلی وقته استفاده م از لپ تاپ 100 درصد مفید شده و ذهنم از سرچ مطلب و خبر و ترجمه فراتر نرفته ...

اما امروز باید به شیوه قدیم ها این تمرکز را برگردونم ... یعنی با موسیقی ... درحالیکه خیلی وقته موسیقی دلنشینی گوش ندادم ... موسیقی که به جانم بنشینه ...

این خیلی وقت که می گویم تقریبا به درازای زمانی هست که از تجرد در اومدم ...

فکر می کردم و یا شاید دیگران اینجور فکر می کنند که پا به گذاشتن به دنیای همسرم ذائقه موسیقیایی من را تغییر داده ...

اما به تازگی فهمیدم که اینجور نیست ... هرچند امیرعباس دنیای بزرگتری را در فکر و ذهن من ایجاد کرده اما حقیقت این نیست که روحیه سهلگیرانه تری که ازدواج در برخی از جنبه های فکری و سلیقه ای انسان بوجود می آورد، من را از تصنیف هایی که روز و شب با آنها زندگی می کردم جدا کرده ...

این حالت حتی در میان نزدیکان من هم به نوعی اتفاق افتاده ...

و الان که بعد از دست دادن مادربزرگم از ترس جاری شدن اشک دیگه جرات ندارم بر تصانیف خاطره انگیز کلیک کنم، به این نتیجه رسیدم که دلیل این عدم رغبت فراموش کردن ایامیست که عزیزانی را در کنار خود داشتیم، با آن آوازها و تصانیف خاطره هایمان در کنار آنها ساخته شده و آن قطعات موسیقی عمیقا حسی را در درون برمی انگیزاند که بدون هیچ حرف و تصویری غمی را بر دل می نشاند ...

و من با فرار از آن تصانیف در واقع خود را گول می زنم و از آن روزها فرار می کنم و در پی یافتن حسی هستم که حال و هوای جدیدی را در ذهن و زندگی خود متولد کنم!

 


93/6/3::: 7:5 ع
نظر()