سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که با نیکویى بدو گرفتار گردیده است و بسا مغرور بدانکه گناهش پوشیده است ، و بسا کس که فریب خورد به سخن نیکویى که در باره او بر زبانها رود ، و خدا هیچ کس را نیازمود چون کسى که او را در زندگى مهلتى بود . [ و این گفتار پیش از این گذشت ، لیکن اینجا در آن زیادتى است سودمند . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :148
بازدید دیروز :21
کل بازدید :268309
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/9/5
7:12 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
شقایق صحرایی[2]
چقدر تصفیه شدن خوب است. هر آدمی یک « حضرت آدم» است. خاکی سفت و سخت رسوبی چون سفال که از سیل جاری و خروشان و خرمی برانگیز بر زمین می ماند و می بندد و صدها بذر امیدوار شکافتن و هزارها ساقه ی نازک و بی تاب روئیدن و از خاک به خورشید سر زدن را در زیر می گیرد و خفه می کند و می پوساند ... و آنگاه در این خاک رسوبی «روح خدا» و سپس آگاهی بر همه ی نام ها و در نتیجه سجده ی تمامی فرشتگان در پایش و از آن پس داستان بهشت و تنهایی و نیاز به جفت و خلق حوا از خاک آدم و عصیان و هبوط به این زمین و حیرت و طرد و غربت و محکومیت رنج و جنگ و عطش و توبه و ناله ی بازگشت و ضجه ی این گیلگمش در زیر این آسمان غریب و سرد و سنگین که بر روی سینه اش افتاده است و نفس کشیدن را بر او عذاب کرده است و سخت ترین فصل این سریال خود « زندگی »، درام مصیبت بار و تحمل ناپذیر « زندگی کردن»! که آدمی در آن تجزیه می شود و بدان آلوده ...

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
برای دخترم ... عناوین یادداشتها[153]

با یاد دوست

 

شرایط سختیه ...

وقتی تشخیص دوست از دشمن ...

تقصیر خودمونه ...

ما ایرانی ها همیشه از افراط و از تفریط ضربه خوردیم!

همیشه اجازه دادیم موجی بیاید و مسیر را بهمون نشون بده ... یا اصلا نه ... بیاید و ما را با خودش ببره! 

حتی اون موقع هم که خیلی دوست داریم با عقل پیش ببریم،

درست جایی هست که اندیشه را اسیر می کنیم!

هر کسی هر چیزی که می گه اون چیزی نیست که هست، بلکه اون چیزی ست که می خواد باشه ...

و از آنجا که اون چیزی که می خواهیم باشیم شخصیت ما نیست،

پس شخصیت ما همون چیزی هست که -حداقل هنوز-فاقد اون چیز مهمه!

 

یادم می آید توی دوران دانشگاه، بچه های کلاس، همه مون با هم، اشتباه خیلی خیلی بچگانه ای را مرتکب شدیم که بخاطر یک بدشانسی خیره کننده! و عرق شرم بر جبین نشاننده!، چنان آبرویی از کلاس ما برد که خواهی نخواهی توی دانشکده بدنام شدیم!

وقتی استادمان سر کلاس اومد گفت: من فقط یک تقاضا دارم از شما!

و اون اینکه هیچ وقت به خودتان اجازه ندهید که تحت تاثیر یک موج و یا یک جریان قرار بگیرید!

درس فوق العاده ای بود!

اما من شاگرد خوبی نبودم!

چرا که بعد از اون قضیه باز هم موج های دیگری در زندگیم اومد و متاسفانه من باهاش همراه شدم!

 

وقتی پای انتخاب های بزرگ به میان می آید این امواج هم سهمگین تر میشود!

مخصوصا در این عصری که آنقدر ابزارها دم دست هست و آنقدر شتشوی افکار کار راحتی هست که ...

هر چند این ابزارها می آیند که آگاهی را بالاتر ببرند، درک و شناخت محیط را افزایش بدهند ولی آسیب هایشان گاهی خیلی بیشتر میشه ...

 

و جالبترین نکته ای که در این مناظره های انتخاباتی بهش رسیدم این بود که هر کسی مناظره را بسته به نظر خودش تفسیر می کنه و از آن بهره برداری می کنه ...

البته جنس مباحث انسانی و اجتماعی همیشه اینطوری بوده و هست

 

یکی دو روز پیش بود ...

فکر کنم دوشنبه بود که فشار صفحه بندی هم خستگیم را دوچندان کرده بود!

مثل مرغ پرکنده شده بودم ... از بس اس ام اس های ضد و نقیض می رسید

اصلا اشتها نداشتم و غذا خوردن برایم تلخ و آزاردهنده شده بود ...

چیزی شبیه استرس کنکور ... حتی خیلی بدتر از آن اذیتم می کرد!

تا اینکه دلایل کافی برای رد کردن موجی را که -به درست و یا به غلط- گرفتارش شده بودم بدست آوردم!

و این آرامشی بهم داد که برایم مثل یک تجدید قوا بود!

 

افراط و تفریط را نمی پسندم ... مخصوصا در حوزه ی مسائل اجتماعی

 

نمی دونم بعد از 22 خرداد چه پیش می آید ...

پیش بینی کدوم دسته از کارشناسان! درست از آب در می آید

فقط می دونم توی این انتخابات مردم خیلی بهتر از مسوولان عمل کردند! حتی کسانی که با امواج همراه شدند.

بعضی پیامک ها را در سررسید 88 ثبت کرده ام! مرور آنها چند سال بعد حقیقت هر یک را نشان می دهد!

در این لحظه تنها چیزی که می دانم این هست که الفاظ دزد و دروغگو عرصه ی قشنگی برای رقابت در انتخابات نظام مقدس جمهوری اسلامی نیست

 

و این دیگر

از این

این نیز بگذردها

نخواهد بود!

 

که بی تقوائی در هر شکل آن حریم ها را شکسته و حرمت ها را ریخته و خواهد ریخت!   

 

همیشه تلاش کردم -مخصوصا در عرصه ی خبر- که نگاهم تنها نگاه یک ناظر باشه،

چه خوبه وقتی همه جمع شده اند و شور و هیاهو می کنند و نظر می دهند و رگ گردنشان از تعصب سرخ می شود،

یک گوشه بنشینیم و نظارت کنیم ... چرا که یک ناظر با نگاه یک امانتدار نگاه می کنه ...

حالا اگر این امانت در ّ گرانبهایی مثل انقلاب باشه، وظیفه مان صد برابر خطیرتر می شود.


88/3/21::: 3:55 ص
نظر()