سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که نخواهد آبرویش بریزد ، از جدال بپرهیزد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :109
بازدید دیروز :21
کل بازدید :268270
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/9/5
3:8 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
شقایق صحرایی[2]
چقدر تصفیه شدن خوب است. هر آدمی یک « حضرت آدم» است. خاکی سفت و سخت رسوبی چون سفال که از سیل جاری و خروشان و خرمی برانگیز بر زمین می ماند و می بندد و صدها بذر امیدوار شکافتن و هزارها ساقه ی نازک و بی تاب روئیدن و از خاک به خورشید سر زدن را در زیر می گیرد و خفه می کند و می پوساند ... و آنگاه در این خاک رسوبی «روح خدا» و سپس آگاهی بر همه ی نام ها و در نتیجه سجده ی تمامی فرشتگان در پایش و از آن پس داستان بهشت و تنهایی و نیاز به جفت و خلق حوا از خاک آدم و عصیان و هبوط به این زمین و حیرت و طرد و غربت و محکومیت رنج و جنگ و عطش و توبه و ناله ی بازگشت و ضجه ی این گیلگمش در زیر این آسمان غریب و سرد و سنگین که بر روی سینه اش افتاده است و نفس کشیدن را بر او عذاب کرده است و سخت ترین فصل این سریال خود « زندگی »، درام مصیبت بار و تحمل ناپذیر « زندگی کردن»! که آدمی در آن تجزیه می شود و بدان آلوده ...

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
برای دخترم ... عناوین یادداشتها[153]

با یاد دوست

هوس آپ نمودن به سرم زده، هر چند حرف خاصی برای زدن ندارم ...
غیر از اینکه ...
توی این دو سال خیلی تنبل شدم ... یعنی خیلی تنبل تر از قبل شدم!
و امروز درست در جایی قرار گرفتم که ثمره ی تلاش هایی که با تنبلی تمام انجام دادم به بار نشسته و الان زمان برداشت فرارسیده ...
هم به لحاظ درسی و هم به لحاظ کاری
در هر دو حوزه شرایط برای تلاش و فعالیت آماده و عالی هست،
و اون چیزی که این دو حوزه را جذاب میکنه اینکه، در هر کدام با یک موجود ِ زنده ی دوست داشتنی سر و کار دارم
در یکی با زبان و در دیگری با شهر!
حالا فقط من موندم و شرایط فوق العاده ی جدید که باید باهاش هماهنگ بشم! 

خدایا شکرت بخاطر همه ی نعمت هایی که سر وقت و به موقع بهمان عطا می کنی!
و
اللهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل
توکلتُ علی الله


پ.ن.1.
آخرش قسمت نشد سفرنامه ی تهران- زنجان-تبریز-ارومیه-بانه-سنندج-همدان-اراک-اصفهان و متعلقاتش را بنویسم
حیف شد ... مطلب قابل قبولی به نظرم در میومد اما متاسفانه فرصتش را پیدا نکردم ...
پ.ن.2. امروز خیلی چیزها ... یعنی خیلی از خاطرات دوران لیسانس و دانشگاه اصفهان و امشب یه چیزهای دیگه باز برایم مرور شد ...
سال های عزیز و عجیبی بود ...
پ.ن.3. توی این شب های عزیز ما را فراموش نکنید ... التماس دعا


88/6/15::: 2:4 ص
نظر()